English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4750 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bright work U سطوح فلزی صیقلی و بدون رنگ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
canards U رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
canard U رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
relief hole U سوراخی در ورقههای فلزی که تلاقی دو خم را بدون تاب برداشتن صفحه ممکن میسازد
ball bearing U چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearings U چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
transitory shelter U پناهگاه یا سنگر پیش ساخته فلزی سرپناه فلزی
birdcage U چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
birdcages U چهارچوب فلزی کانتینرها چهارچوب فلزی اطاق کنترل هواپیما
smoothed U صیقلی
sleek U صیقلی
smooths U صیقلی
shiny U صیقلی
slights U صیقلی
sleeker U صیقلی
sleekest U صیقلی
smoothest U صیقلی
levigate U صیقلی
smooth U صیقلی
slighting U صیقلی
slightest U صیقلی
glossy U صیقلی
slight U صیقلی
slighted U صیقلی
slighter U صیقلی
tail planes U سطوح دم
BNC connector U متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
sleeker U صیقلی کردن
sleekest U صیقلی کردن
scour U صیقلی کردن
sleek U صیقلی کردن
scoured U صیقلی کردن
scours U صیقلی کردن
glass U صیقلی کردن
smoothing U صیقلی کردن
varnishing U صیقلی کردن
varnished U صیقلی کردن
varnishes U صیقلی کردن
varnish U صیقلی کردن
composite area U سطوح مرکب
At lower levels. U در سطوح پایین تر
plate U : روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
plates U : روکش فلزی کردن ابکاری فلزی کردن
slickest U سطح صیقلی لیز
slickenside U سطح صیقلی صخره
slick U سطح صیقلی لیز
altitude separation U حد سطوح مبنای ارتفاع
energy gap U فاصله سطوح انرژی
isothermal layer U سطوح هم حرارت اب دریا
auxiliary flight surfaces U سطوح پرواز کمکی
auxiliary control surfaces U سطوح فرامین کمکی
aloft U سطوح بالا در بالای
reflectional U صیقلی وابسته بطرز تفکر
reflective U صیقلی وابسته بطرز تفکر
waterworn U شسته شده و صیقلی در اثراب
formwork at cirved section U قالب بندی در سطوح منحنی
fairing U صاف کاری سطوح ائرودینامیکی
formwork exposed U قالب بندی سطوح مرئی
pitch curves U تلاقی سطوح طرفین دندانه
formwork unexposed U قالب بندی سطوح نامرئی
calyculate U دارای سطوح حفره دار
tail boom U پایهای که سطوح دم را تحمل میکند
ailavator U سطوح فرامین روی بال
isotherm follower U دستگاه تشخیص سطوح هم حرارت اب دریا
adhesion U اتصال و پیوستگی غیرطبیعی سطوح در اماس
fogging U مات کردن سطوح شیشهای یاعدسیها
variable camber U سطوح هادی گاز به داخل توربین
facet U سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش
full rubber U حرکت هریک از این سطوح تااخرین حد ممکن
facets U سطوح کوچک جواهر و سنگهای قیمتی تراش
air foil U سطوح ایرودینامیک هواپیماپوششهای قابل انعطاف بدنه هواپیما
adsorption U انقباض گازها و مایعات روی سطوح سخت و جامد
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
balanced control surfaces U سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
cutting angle U زوایای بین سطوح قطعه کارکه باید بریده شود
rotor incidence U زاویه بین سطوح عمود برمحور دوران و باد نسبی
inertia welding U جوشکاری توسط دوران سریع و فشار بین سطوح تماس
crossed controls U بکارگیری سطوح کنترل برخلاف حالت عادی درمانورهای ویژه
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
damask U سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود
bulk yarn U نخ های پفکی و حجیم شده جهت ایجاد سطوح برآمده و برجسته
performance monitor U برنامهای که سطوح خدمات ارائه شده توسط یک سیستم کامپیوتری را پی گیری میکند
gust lock U قفل داخلی سطوح فرامین که از حرکت انها در اثر باد شدیدجلوگیری میکند
inhibiting U اغشتن سطوح داخلی دستگاه یاماشین با ماده ضدخوردگی قبل از انبار کردن ان
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
holding U گرفتن بازیگر ماندن غیرمجاز توپ والیبال در دست صیقلی بودن مسیرگوی بولینگ
actuating horns U اهرمهایی که کابلهای کنترل به انهامتصل شده و توسط انها سطوح فرامین را حرکت میدهند
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
aerodynamics U شاخهای از علوم در موردتولید نیروها در اثر حرکت سطوح و اشکال مختلف درهوا یا سایر گازها
aerodynamic heating U افزایش دما ناشی از جریان سریع هوا روی سطوح ایرودینامیکی به ویژه درسرعتهای زیاد
control lock U وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است
control surface angle U زاویه بین مبداء سنجش حرکت سطوح کنترل و وتر سطح ثابت یا محور طولی هواپیما
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
differential spoilers U اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند
moustaches U سطوح ایرودینامیکی که درقسمت جلوی هواپیمای مافوق صوت با بال دلتا شکل و با زاویه حمله زیاد نصب میگردند
brinelling U دندانه ها و برجستگیهایی که در سطوح یاتاقانها معمولابراثر بار استاتیک زیاد یااعمال نیرو هنگام جاگذاری وبرداشتن بوجود می اید
inscribing U حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
inscribes U حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
inscribe U حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
inscribed U حجاری کردن روی سطوح و ستونها حکاکی کردن
anti servo tab U بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
biaxial deformation U خمشی که در یک قطعه مستقیم الخط ایجاد میشودموقعی که تحت تاثیر زوج نیرویی که صفحه ان باهیچیک از سطوح اصلی اینرسی منطبق نباشد
deep stall U وضعیتی در هواپیماهای دارای دم تی شکل که افزایش ناگهانی زاویه حمله سبب عدم توانایی سطوح افقی برای کنترل وضعیت طولی هواپیمامیگردد
chine U عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
vane pump U خانواده وسیعی از پمپهای سیالات که در ان سطوح تخت در محفظههای خارج ازمرکز دور تا دور شفت گردنده دوران میکنند
reflectors U جسم منعکس کننده جسم صیقلی
reflector U جسم منعکس کننده جسم صیقلی
altitude separation U اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
metal rule U خط کش فلزی
cladding U اب فلزی
monometallism U یک فلزی
metalloid U فلزی
bimetallic U دو فلزی
metallic U فلزی
minted money U پول فلزی
pannikin U فنجان فلزی
hard ware U فروف فلزی
metallic filament U افروزه فلزی
hollow ware U ادوات فلزی
metallic electrode U الکترود فلزی
buckles U تسمه فلزی
buckled U تسمه فلزی
buckle U تسمه فلزی
strap U تسمه فلزی
metallic packing U پوشش فلزی
metallic packing U لایی فلزی
metallic luster U جلای فلزی
metallic paints U رنگهای فلزی
metallic soap U صابون فلزی
metal lamp U لامپ فلزی
gratling U نرده فلزی
metallizo U فلزی کردن
straps U تسمه فلزی
nonmetallic U غیر فلزی
non metallic U غیر فلزی
metallic currency U پول فلزی
metallic conduction U رسانش فلزی
metallic bond U پیوند فلزی
metals U جسم فلزی
ribbon U نوار فلزی
metal U فلزی کردن
metal جسم فلزی
clasp U گره فلزی
clasped U گره فلزی
strategic concentration by rail U نشرمسکوکات فلزی
clasping U گره فلزی
clasps U گره فلزی
metal coat U روکش فلزی
marlinspike U پاروی فلزی
ladder scaffold U داربست فلزی
lapping head U سمبه فلزی
metals U فلزی کردن
shim U لایی فلزی
metal industries U صنایع فلزی
titanium U عنصر فلزی
try square U گونیای فلزی
truss bridge U پل اسکلت فلزی
metallic arc U قوس فلزی
protective plating U حفاظ فلزی
metal ware ضرف فلزی
tip staff U عصای سر فلزی
metal ware آلات فلزی
thimble eye U چشمی فلزی
metal spraying تزریق فلزی
metal ornament پولک فلزی
metal lath U شبکه فلزی
sheet piling U سپر فلزی
ribbons U نوار فلزی
stave U نوار فلزی
carcase U اسکلت فلزی
armature U میله فلزی
cabled U طناب فلزی
galvanizes U اب فلزی دادن
cable U طناب فلزی
galvanize U اب فلزی دادن
aneroid barometer U جوسنج فلزی
aneroid U جوسنج فلزی
galvanises U اب فلزی دادن
thimbles U چشمی فلزی
cleat U تسمه فلزی
thimble U چشمی فلزی
locker U کابینت فلزی
bimetalism U سیستم دو فلزی
scaffolds U داربست فلزی
scaffold U داربست فلزی
sheets U ورق فلزی
bimetallic wire U سیم دو فلزی
sheet U ورق فلزی
cladding U روکش فلزی
metallic circuit U مدار فلزی
brummagem U مسکوک فلزی
lockers U کابینت فلزی
Recent search history Forum search
1postside
1Social worker job is to serve everyone without any discrimaintion
1ترجمه لغت شینه در رشته برق به انگلیسی
2In order to be interesting you have to be mean
1 facing man power issue if some day my rigger will be free I provide you, project in on going and I send rigger to Jalalabad and Kundoz I am also
1leave the trial?
1free chlorine residual
0معنی اصطلاح trace levelsچیست
0coopling
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com